؟

؟

انشا دهم صفحه ی 28 |جواب انشا های نگارش دهم


به کانال ما در تلگرام بپیوندید

کانال انشای enshay20

کانال کلیپnehakakkar@

کانال تبلیغ رایگان kanal_tablighat_telegram@







انشا درمورد محسن حججی کلاس دهم اول

پیام محسن حججی برای دیگران چه بود؟
شهید بی سر لقب چه کسی است؟
شهید حججی به کدامیک از ائمه شباهت دارد؟
در صحنه جنگ چه سختی هایی را تحمل کرد؟
ایا کسی بود که به ایشان کمک کند؟

جوری زندگی کن که خدا عاشقت بشه اگه خدا عاشقت بشه خوب تورو خریداری میکند.
شب جمعه هفته قبل چه دعایی کردی ؟چگونه اشک ریختی ؟ کدام روضه را خواندی ؟که به فاصله یک هفته بعد خودت شدی تجسم همه روضه ها هر چند صورتت تکیده شده بود ؛هرچند لبانت خشکیده بود اما چشمانت هیهات من الذله را فریاد میزد .انقدر با روضه اربابت عجین شدی که شدی شبیه ترین شهید معاصر به سید الشهدا.

تو هم تشنگی دیدی ؛دشنام شنیدی ؛مورد جسارت قرار گرفتی و شکنجه شدی و هم شمر را به عینه با تمام وجودت لمس کردی . تو انقدر غریب بودی که حتی خواهری نداشتی که از بالای تل دست و پا زدنت را ببیند . خدا میداند چقدر به تو سخت گذشت که حتی برادر زاده و خواهر زاده ای  نداشتی که به کمکت بیایند . کسی نبود که طفلت را بر سر دست بگیرد و برایت امان بخواهد ؛تو بودی و تنهایی و گرگان بیابان و یک لشگر حرمله .

امشب باید به نیت تو زیارت ناحیه مقدسه خوانده شود . شبیه تمام فراز های ناحیه مقدسه شده ای شاید در اخرین لحظات جان دادنت اربابت به استقبالت امد ؛سرت را به دامان گرفت و رگ های گلوی بریده ات را بوسید . شاید اکنون گهواره علی اصغر را تکان میدهی یا در حرم سید الشهدا همراه با انبیاء و فرشتگان مشغول خدمت به زائران اربابت هستی از این پس روضه خوانان باید روضه تورا بخوانند .

تو مزد سالها مجاهدت برای انقلاب و خدمت به محرومان را گرفتی آن هم به چه زیبایی . اثرات خونت برای اسلام را هیچوقت تمامی نیست . همچنانی که خون سید الشهدا هنوز که هنوز است در جوشش است و شعبه ای از همان خون مقدس و پاک از رگ های گلویت بیابان خشکیده قلب های بشریت را سیراب کرد .




انشا درمورد دریا96|انشا درمورد زیبایی های دریا پایه نهم|انشا درمورد زیبایی های دریا با مقدمه بند نتیجه گیری



به کانال ما در تلگرام بپیوندید

کانال انشای enshay20

کانال کلیپnehakakkar@

کانال تبلیغ رایگان kanal_tablighat_telegram@






دریا بی پایان بود . موج ها ارامی نداشتند . دریا معنای شوری اب بود با ماهیهای کوچک و هزاران صدف رنگارنگ .

دریا یعنی صدای هیاهوی موج های کف کرده  ، باران قطره ها ، و فریادهایی سرشار از هیجان که در این بازار هیاهو در فضای نامتناهی به انتها نمی رسید .

دریا یعنی ساحل شنی با خرچنگ های رنگارنگ که بی خبر از شن ها سر بیرون می اوردند . دریا یعنی ساعت ها در جستجوی صدف ها گشتن ! یعنی به افق خیره شدن در ارزوی دیدن پایان !! دریا یعنی ساعت ها شنیدن داستان دلفین های مهربان و روزها و روزها اسیر داستان های تخیلی ذهن بودن ! دریا یعنی لنج هایی که کشتی می نامیدیمشان !! دریا یعنی کشتی به گل نشسته ای که هر بار با دیدنش از هیجان جیغ می کشیدیم و از شور دیدنش می لرزیدیم .

دریا یعنی صخره های بزرگی که به موج ها اجازه ی ورود به ساحت شهر را نمی دادند .

یعنی فریاد موج ها برای عبور و چشمهای مشتاقی که این مبارزه را به تماشا می نشستند .

دریا یعنی شنیدن قشنگترین انشا درباره ی مرغ های دریایی ! دریا یعنی وسعت و زندگی بی پایان !

دریا یعنی بازی رفت و امد موج ها ! دریا یعنی هزاران زندگی ، هزاران شور و شوق ، هزاران امید و ارزو !!!





انشا در مورد شانس|انشا در مورد شانس پایه نهم 96|97


به کانال ما در تلگرام بپیوندید

کانال انشای enshay20

کانال کلیپnehakakkar@

کانال تبلیغ رایگان kanal_tablighat_telegram@






به نظر من شانس چیزی نیست که وجود خارجی داشته باشد. فقط تصویر باوریه که ما از یه حادثه تو ذهنممون درست میکنیم. تو داستانی که واستون تعریف میکنم، خودتون نتیجه گیری کنید:

 

پیر مرد روستا زاده ای بود که یک پسر و یک اسب داشت. روزی اسب پیرمرد فرار کرد، همه همسایه ها برای دلداری به خانه پیر مرد آمدند و گفتند:عجب شانس بدی آوردی که اسبت فرارکرد!

 

روستا زاده پیر جواب داد: از کجا میدانید که این از خوش شانسی من بوده یا از بد شانسی ام؟ همسایه ها با تعجب جواب دادن: خوب معلومه که این از بد شانسیه!

 

هنوز یک هفته از این ماجرا نگذشته بود که اسب پیر مرد به همراه بیست اسب وحشی به خانه برگشت. این بار همسایه ها برای تبریک نزد پیرمرد آمدند: عجب اقبال بلندی داشتی که اسبت به همراه بیست اسب دیگر به خانه بر گشت!

 

پیر مرد بار دیگر در جواب گفت: از کجا میدانید که این از خوش شانسی من بوده یا از بد شانسی ام؟ فردای آن روز پسر پیرمرد در میان اسب های وحشی، زمین خورد و پایش شکست. همسایه ها بار دیگر آمدند: عجب شانس بدی! وکشاورز پیر گفت: از کجا میدانید که این از خوش شانسی من بوده یا از بد شانسی ام؟ وچند تا از همسایه ها با عصبانیت گفتند: خب معلومه که از بد شانسیه تو بوده پیرمرد کودن!

 

چند روز بعد نیروهای دولتی برای سربازگیری از راه رسیدند و تمام جوانان سالم را برای جنگ در سرزمینی دوردست با خود بردند. پسر کشاورز پیر به خاطر پای شکسته اش از اعزام، معاف شد.

 

همسایه ها بار دیگر برای تبریک به خانه پیرمرد رفتند: عجب شانسی آوردی که پسرت معاف شد! و کشاورز پیر گفت: از کجا میدانید که…؟







انشا در مورد اذان96|انشا زیبا در مورد اذان با مقدمه بند نتیجه |انشا در مورد اذان کلاس نهم



به کانال ما در تلگرام بپیوندید

کانال انشای enshay20

کانال کلیپnehakakkar@

کانال تبلیغ رایگان kanal_tablighat_telegram@









موضوع:اذان

وقتی صدای اذان از گلدسه های مسجد محله به گوشم میرسم،روحم آرامشی میگیرد و طعم جانم شیرین میشود.

الله اکبر،الله اکبر:آری تو بزرگ هستی.بزرگِ...بزرگِ...بزرگِ... و من کوچک و حقیر آماده ام که به سمت سجاده ام رفته و با تو دردِدلی بکنم.

وقتی موذن میخواند:

اشهد ان لااله الاالله به خودم می آیم که جز تو خدایی ندارم.احساس میکنم هر بار اذان به گوشم میرسد مفهومی تازه و پر معنا از این ذکر می فهمم و با خودم میگویم وای بر من که گاهی تو را فراموش میکنم.من که به یگانگی تو شهادت می دهم پس چگونه میتوانم به غیر از تو امید ببندم...

  اشهد ان محمدا رسول الله:این ذکر را خیلی دوست دارم چون که حس خوب مسلمانی را در من ایجاد میکند.

اشهد ان علی ولی الله:نام علی را که میشنوم بند بند وجودم از اشتیاق می لرزد و از اینکه نام مولا آرامش بخش جان و روحم گردید خدا را شکر میکنم.

و درآخر که به لا اله الا الله رسیدیم بار دیگر هر چیز دنیوی ارزشش را پیش من از دست می دهد.من تورا میستایم که ستایشت آرام روح وجان من است.و بعد اینکه این نغمه زیبا را شنیدم به سوی نماز میشتابم و نماز عشق می خوانم.

















انشا در مورد ادم فضایی 96|چند انشا در باره ی ادم فضایی با بند مقدمه و نتیجه |انشای زیبا در باره ی ادم فضایی پایه نهم


به کانال ما در تلگرام بپیوندید

کانال انشای enshay20

کانال کلیپnehakakkar@

کانال تبلیغ رایگان kanal_tablighat_telegram@





     

    من که نمیدانم آدم فضایی چیست

    حتما یک فامیلی است مثلا مهسا آدم فضایی شاید هم اسم یک دانشمند است .

    یا به آدم های بزرگ و آهنی و غول پیکر میگویند آدم فضایی ولی انها که
    وجود ندارند!

    چگیزخان مغول یک ادم غول پیکر بوده ولی همه میدانند که چگیزخان مغول
    زمینی بوده است.

    پدرم میگویند اصلا چیزی به عنوان آدم فضایی وجود ندارد فقط تو کتاب ها
    وجود دارند. بعضی ها که روبات میسازند به روباتشان میگویند آدم فضایی

    دیروز که به یک فروشگاه اسباب بازی فروشی رفته بودم یک پسربچه به مادرش
    گفت آن آدم فضایی را برایم میخری و مادرش هم قبول کرد.

    چند روز پیش هم شنیدم که یه نفر به کره ی ماه سفرکرده او یک مسافر
    فضایی بوده است حتما وقتی برگردد یک آدم فضایی شده است.

    ولی مادر آن پسر که نمیتواند ان رابخرد اصلا هم شبیه روبات نیست خارج
    از کتاب ها هم وجود دارد یک دانشمند فضایی هم است